Archive for سپتامبر 29, 2009

رفیق کوروش یکتا

برای من مهم نیست که بمیرم، ولی می دانم خوب می شوم و دوباره به مبارزه ادامه می دهمکوروش از جمله غنچه های ناشکفتۀ جنبش انقلابی میهن ماست که رژیم دنائت و پستی خمینی مجال شکفتن او را نداد. او که هنوز چند صباحی از پیوستن اش به نیروهای هوادار ما نمی گذشت، در جریان یورش شبانۀ چماق داران و نیروهای سپاه پاسداران رشت، در دوم مرداد 59 به کوچصفهان، از ناحیۀ نخاع مورد اصابت گلولۀ دشمن قرار گرفت. و با وجود از کار افتادن بخشی از پیکرش، با مقاومتی جانانه، با روحیه ای عالی و غیر قابل تصور و با عشق به زندگی، بعد از 40 روز دست و پنجه نرم کردن با مرگ، در 31 شهریور 1359 در سن 19 سالگی، تمام هستی خویش را در راه هدفی نهاد که هنوز دو ماه از ارتباط نزدیک با آن نمی گذشت. کوروش در طول چهل روز بستری بودنش بارها به رفقایش گفته بود: «برای من مهم نیست که بمیرم، ولی می دانم خوب می شوم و دوباره به مبارزه ادامه می دهم». و پیوسته می خواست بداند که رفقایش نسبت به درگیر شدن او با نیروهای دشمن چه قضاوتی دارند. به همین دلیل می پرسید « آیا من اشتباه کردم جلو رفتم؟». او در تمام طول مداوا و با تمام ناتوانی های جسمی خود، فلج شدن بخش مهمی از بدن، عدم توانائی برای صحبت کردن، عدم توانائی برای خوردن غذا، خون ریزی درونی مداوم و … نمونۀ شگرف مقاومت یک انسان مصمم برای نیل به هدف و میل به مبارزه در راه آن بود. هرچند کوروش فرصت نیافت در فعالیت سیاسی خود بیشتر در کوران مبارزه قرار گیرد و بیاموزاند، اما در اولین و بزرگ ترین آزمون سیاسی خود، چه خوب درس مقاومت، استواری و امید به زندگی و آینده را به هم رزمانش داد.
در اول مهر هنگامی که زنگ مدارس شهر به صدا درآمد، دانش آموزان مدارس و هم کلاسی های کوروش، به جای حضور در کلاس درس، در میان انبوه مردم اندوهگین، جنازۀ او را مشایعت کردند. مرگ او چنان خشمی را در سطح شهر حاکم نمود که تا مدت ها نیروهای رژیم در موضعی تدافعی امکان هر نوع تبلیغی را از دست داده بودند و این عمل جنایت کارانۀ خود را به نیروهای ناشناخته نسبت می دادند. اما ددمنشی و توحش فقها و ایادی شان به همین جا ختم نشد. بعد از حدّت یابی درگیری سیاسی، میدان تعرض حتّی به مزار نیروهای انقلابی نیز کشیده شد و در این رهگذر سنگ یادبود او نیز از دایرۀ اقدامات رذیلانۀ عُمال خمینی بی نصیب نماند و بارها مورد تخریب قرار گرفت و هر بار موجی از تنفر را نیز برانگیخت.
اکنون محل دفن کوروش در قبرستان شهر، یادگار جنایتی آشکار و شهادتی معصومانه است که هیچ گاه از خاطره ها زدوده نخواهد شد.
مادر کوروش در مراسم به خاک سپاری فرزندش خطاب به انبوه زنان و مردان شرکت کننده در مراسم چنین گفت:
« از اظهار همدردی شما عزیزانم بسیار سپاس گزارم. و اما من فرزندم را دادم در راه هدفی که داشت و در مبارزه برای آرمانش تا آخرین لحظۀ زندگی خود از پای نایستاد. از دیگر مادران انتظار دارم که به آینده بنگریم، آینده ای که فرزندانمان برای آن مبارزه می کنند. آینده ای که خلق ها را از بند ظلم و ستم، سرکوب و اختناق رها می سازد. فرزندانمان را دریابیم و جلویشان را نگیریم، حالا اگر نه هم گام با آنان، لااقل به دفاع از اهداف والایشان گام برداریم. من فرزندم را نثار آزادی کردم و می خواهم که با آرمان فرزندانمان مخالفت نکنید …».

سپتامبر 29, 2009 at 1:15 ق.ظ. بیان دیدگاه


ما بسیاریم

6933_102092729808071_100000220343895_56806_4034865_n


f2 ارسال به فیس بوک
----------------------------------
 دفتر یادبود جانباختگان راه کارگر در فیسبوگ

" دفتر یادبود جانباختگان راه کارگر " در فیسبوگ

تقویم

سپتامبر 2009
د س چ پ ج ش ی
 123456
78910111213
14151617181920
21222324252627
282930  

Feeds